اموزش

۴۰ جمله و متن ادبی درمورد تابستان_اسپایدر


نوشته و ویرایش شده توسط تیم اسپایدر

تابستان را دوست دارم، نه فقط برای آفتاب درخشانش که زمین را در بغل گرم خود می‌گیرد، نه فقط برای نسیم خنکی که گاه در عصرهای داغ می‌وزد و موهایت را نوازش می‌کند، بلکه برای تو. تو، که تنها فردی هستی که می‌خواهم این فصل قشنگ را با او بگذرانم. در زیر آسمان آبی بی‌کران، کنار دریایی که با هر موجش از نور خورشید برق می‌زند، دست‌هایت را بگیرم و آرام بگویم: «ممنونم که شریک روزهای گرم من هستی.»

طبیعت تابستان: رقص نور و رنگ

تابستان، فصلی است که طبیعت در اوج شکوه خود می‌رقصد. خورشید، پادشاه بی‌چون و چرای آسمان، با همه قوت می‌تابد و زمین را در گرمایی دل‌انگیز غرق می‌کند. آسمان آبی‌تر از همیشه است، گویی نقاشی‌ای بی‌پایان که هر روز با ابرهای سفید و پفی‌اش، داستانی تازه روایت می‌کند. صدای جیرجیرک‌ها در شب‌های گرم، لالایی طبیعت است که ما را به خوابی شیرین و آرام دعوت می‌کند. بوی گل‌های تازه، عطر میوه‌های رسیده و خاک گرم در هوا می‌پیچد و هر نفس را به جشنی از زندگی تبدیل می‌کند.

غروب‌های تابستانی، اما، جادویی دیگر دارند. هنگامی خورشید آرام‌آرام در افق فرو می‌رود و آسمان را با رنگ‌های نارنجی، سرخ و بنفش رنگ‌آمیزی می‌کند، انگار زمان برای لحظه‌ای می‌ایستد. این لحظات، گویی طبیعت می‌خواهد به ما یادآوری کند که زیبایی در سادگی است؛ در نسیمی که برگ‌ها را می‌رقصاند، در موجی که ساحل را می‌بوسد، و در سکوتی که بعد از یک روز گرم، اسایش را به ارمغان می‌آورد.

چند متن ادبی درمورد تابستان

تابستان من، گرم و پرشور!

محکم در آغوشم بکش،
سردی زمستان را از من دور کن…

همه‌ی هفته در انتظار جمعه،
همه‌ی سال در حسرت تابستان،
و همه عمر در جست‌وجوی نشاط.
تو اما چشم به راه نمان،
همین اکنون شادمان باش!

 

وداع با تابستان…

پشت خوشه‌های گندم،
بین شاخسار بیدها،
آفتاب زرد آرام نهان شد.
بر گیسوی گندم‌زارها،
بوسه‌ی خداحافظی تابستان شکوفا شد.

از تو می بود، ای چشمه‌ی تابستان،
که خرمن‌ها رسیدند و خوشه‌ها روییدند.
از گرمای بغل تو،
هر گل خندید و هر برگ جان گرفت.

این همه شیرینی و شهد،
از قلب پرشور توست.
مستی ما از انگور طلایی توست.
آیا آن بوسه، وداع می بود؟

بغل تابستان بسته شد،
خدایا، سریع می بود…

می‌بشود،
چنان نزدیک بیایی
که لبخندت روی شالم بنشیند،
یا نگاهت از گوشه‌ی موهایم بچکد؟
زمان هست که گیسویم را به انگشتت ببافم،
احتمالا عطرت به موهایم گره بخورد…

 

لحظه‌ای عاشقانه در تابستان

امروز،
تو عطر زندگی می‌دهی،
در این صبح که از شکوفه‌ی بهارنارنج تازه‌تر است!
از دیوارهای شیشه‌ای بگذر،
به این‌سو بیا،
آسمان تو را می‌نگرد.
تابستان اغاز شده،
قلبت را به بلندای کوهستان گره بزن.
بگذار ریشه‌هایت در رقص خاک و آب شاد شوند،
و دستانت تا قلب خورشید اوج گیرد.
من به تماشای نور تو نشسته‌ام…

 

انسان آرام دگرگون می‌بشود،
همچون بهار که به تابستان می‌رسد.
هیچ‌کس لحظه‌ی تحول را نمی‌بیند.
یک صبح بیدار می‌شوی،
هوا گرم است،
تابستان در خواب تو آمده!

روزهای داغ تابستان را دوست دارم،
امید به آمدنش،
سرمای زمستان را برایم تاب‌آوردنی می‌کند.

 

خاطرات تابستان

تابستان که می‌رسد،
دلم برای خواب‌های طویل صبح تنگ می‌بشود،
برای پرسه‌های عصر در کوچه‌های خاکی،
دوچرخه‌های رنگ‌پریده با چرخ‌های پر ساچمه،
و توپ‌های راه‌راه جلوی مغازه‌های کوچک.

چهل جمله شاعرانه مختصر درمورد تابستان

۱. تابستان، رقص نور است بر برگ‌های سبز، آواز خورشید در گوش دشت‌ها.

۲. در این فصل، زمین نفس می‌کشد و آسمان با دستانی گشاده، گرما را در بغل می‌گیرد.

۳. تابستان، قصه‌ای است که با گل‌های آفتاب‌گردان اغاز می‌بشود و در سایه درختان به آخر می‌رسد.

۴. خورشید در تابستان، شاعری است که شعرهایش را بر پوست زمین می‌سراید.

۵. این فصل، بوی آزادی دارد، عطر باد که در جنگل‌ها می‌پیچد و روح را نوازش می‌دهد.

۶. تابستان، فصل دلدادگی است؛ دل‌ها زیر آسمان آبی به هم گره می‌خورند.

۷. ساحل و موج، در تابستان آوازی می‌خوانند که قلب را به رقص وا می‌دارد.

۸. در این فصل، زمان آهسته می‌بشود تا خاطرات در گوشه‌ای از ذهن جاودانه بمانند.

۹. تابستان، بوم نقاشی طبیعت است؛ رنگ‌ها زنده‌ترند و گل‌ها عاشق‌تر.

۱۰. صدای جیرجیرک‌ها در شب‌های تابستان، لالایی زمین برای آسمان است.

۱۱. این فصل، نوید زندگی است؛ هر برگ، هر میوه، داستانی از شکوفایی می‌گوید.

۱۲. تابستان، بغل گرمی است که طبیعت به انسان‌ها هدیه می‌دهد.

۱۳. در این فصل، کوه‌ها با غرور ایستاده‌اند و دریا با سخاوت می‌خروشد.

۱۴. تابستان، فصل رهایی است؛ پرندگان آزادانه‌تر پرواز می‌کنند و انسان‌ها زیباتر می‌خندند.

۱۵. نور خورشید در تابستان، چون جویباری از طلا بر دشت‌ها جاری می‌بشود.

۱۶. این فصل، آینه‌ای است که زیبایی طبیعت را دوچندان به رخ می‌کشد.

۱۷. تابستان، رقص پروانه‌ها بر گل‌ها است، رقصی که عطرش تا آسمان می‌رسد.

۱۸. در این فصل، هر نسیم قاصدکی است که آرزوها را به دوردست‌ها می‌برد.

۱۹. تابستان، فصل بیداری است؛ زمین از خواب زمستانی برمی‌خیزد و می‌درخشد.

۲۰. زیر آسمان تابستان، عشق رنگ فرد دیگر دارد؛ گرم، روشن و بی‌آخر.

۲۱. این فصل، ترانه‌ای است که طبیعت برای کودکان بازیگوش می‌خواند.

۲۲. تابستان، فصل سفر است؛ جاده‌ها با بغل باز ما را به سوی ناشناخته‌ها می‌برند.

۲۳. در این فصل، خورشید با هر طلوع، امیدی تازه در دل‌ها می‌کارد.

۲۴. تابستان، فصل بسیاری است؛ زمین سخاوتمندانه میوه‌هایش را پیشکش می‌کند.

۲۵. شب‌های تابستان، آسمانی پرستاره دارند که قصه‌های کهن را پچ پچ می‌کند.

۲۶. این فصل، نوازش آفتاب است بر شانه‌های خسته از سرما.

۲۷. تابستان، فصل دوستی است؛ قلب‌ها در گرمای آن به هم نزدیک‌تر خواهد شد.

۲۸. در این فصل، طبیعت جامه‌ای از شکوه بر تن می‌کند و ما را مبهوت می‌سازد.

۲۹. تابستان، فصل خلاقیت است؛ هر نسیم، هر گل، الهامی برای شاعران به ارمغان می‌آورد.

۳۰. این فصل، معجزه‌ای است که زمین هر سال با ما تقسیم می‌کند.

۳۱. تابستان، فصل اسایش است؛ سکوتی که در سایه درختان لانه می‌کند.

۳۲. در این فصل، دریا آواز می‌خواند و موج‌ها با شن‌ها نجوا می‌کنند.

۳۳. تابستان، فصل شکرگزاری است؛ برای نعمت نور، گرما و زندگی.

۳۴. این فصل، پلی است بین رؤیاها و حقیقت، جایی که آرزوها رنگ می‌گیرند.

۳۵. تابستان، فصل جاودانگی است؛ لحظاتش در خاطرمان حک خواهد شد و محو نمی‌گردند.

۳۶. در این فصل، باد با برگ‌ها می‌رقصد و زمین با آفتاب هم‌بغل می‌بشود.

۳۷. تابستان، فصل سلامتی است؛ نفس‌های عمیق در هوای تازه، جانی مجدد می‌بخشد.

۳۸. این فصل، ماجراجویی است؛ هر مسیر، هر جنگل، داستانی تازه برای کشف دارد.

۳۹. تابستان، فصل زیبایی است؛ طبیعت در اوج جلال خود، ما را به تحسین وا می‌دارد.

۴۰. در این فصل، زندگی جوشان است؛ هر لحظه، هر صدا، گواهی بر جریان حیات می‌دهد.


فرمول نشاط و مثبت‌اندیشی را یاد بگیرید و با افسردگی خداحافظی کنید




دسته بندی مطالب

کسب وکار

تکنولوژی

اموزشی

سلامت

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا